بیان مساله قسمت بسیار مهم هر پروپوزال بوده و تقریبا در تمامی پروپوزالهای پژوهشی حضور دارد. بیان مساله اولین بخش محتوایی پروپوزال است و تاثیر تعیین کننده ای در ارزشیابی پروپوزال دارد و کیفیت بیان مساله، نشان دهنده میزان آشنایی محقق با موضوع تحقیق است. ذیلا به 10 سوال مهم در باره نحوه طراحی بیان مساله در پروپوزالها می پردازیم.
1-بیان مساله، بیان چه چیزی است؟ در بیان مساله به چه چیزی باید اشاره کنیم؟ از کجا تشخیص می دهیم یک موضوع، مساله هست یا خیر؟ به عنوان مثال مشارکت شهروندان در امور فرهنگی یا سیاسی مساله است یا خیر؟ اوقات فراغت مساله است یا خیر؟ اعتیاد به سیگار چطور؟ گرایش به موسیقی و فیلم؟ رضایت شغلی کارکنان یک سازمان؟ عملکرد تحصیلی دانشجویان؟ روحیه کارآفرینی فارغ التحصیلان؟ کارآیی اساتید؟ و خیلی از موضوعات دیگر. آیا هر موضوعی به محض اینکه مورد تحقیق قرار بگیرد به مساله تبدیل می شود؟ نشانه های مساله بودن یک موضوع کدامند؟
اگر هدف اصلی هر تحقیقی را فراهم ساختن شناخت روشمند نسبت به یک موضوع در نظر بگیریم، آنگاه در بیان مساله تحقیق باید به پیامدهای منفی جهلی که نسبت به موضوع وجود دارد اشاره کنیم. به گونه ای که افراد مرتبط با آن موضوع با خواندن یا شنیدن استدلالات ما بپذیرند که فقدان اطلاعات روشمند نسبت به آن موضوع می تواند به همان پیامدهای منفی که اشاره کرده ایم بیانجامد.
به عنوان مثال در بیان مساله مشارکت شهروندان در امور فرهنگی باید استدلالات قابل قبولی عرضه کنیم مبنی بر این که فقدان یا کمبود اطلاعات روشمند و مستند به پژوهش علمی در زمینه مشارکت شهروندان در امور فرهنگی می تواند پیامدهای منفی متعددی به دنبال داشته باشد.
2-جهل نسبت به موضوع به چه معنایی است؟ در اینجا منظور از جهل به موضوع، فقدان یا کمبود اطلاعات روشمند نسبت به
الف- کمّ و کیف موضوع،
ب- علل بوجود آورنده مساله،
ج- راه های حلّ مساله
د- و یا سنجش اثربخشی برنامه (کاربست راهکارها) ی مرتبط با حلّ مساله می باشد.
مثلا چنانچه در باره میزان مشارکت یا نحوه مشارکت شهروندان در امور فرهنگی اطلاعاتی که حاصل تحقیق روشمند باشد، وجود نداشته باشد می گوییم با یک مساله مواجه هستیم. یا چنانچه اطلاعات دقیقی در باره علل پایین بودن مشارکت شهروندان در امور فرهنگی نداشته باشیم، پای مساله ای در میان است که نیاز به تحقیق دارد و نیز اگر راه های افزایش و ارتقای مشارکت شهروندان را ندانیم با مساله ای سر و کار داریم. گاهی اوقات نیز پیش می آید که در باره ارتقای سطح مشارکت شهروندان، برنامه ای اجرا شده است ولی برنامه مربوطه مورد ارزشیابی قرار نگرفته است و اطلاعات روشمندی در باره اثربخش بودن یا نبودن آن وجود ندارد، در این حالت نیز با مساله سر و کار داریم.
3-چگونه می توان اثبات کرد در باره موضوع مورد نظر ما اطلاعات روشمند وجود ندارد؟ ابتدا می توان جستجویی در کتابخانه ها و مراکز پژوهشی انجام داد و به این موضوع پی برده و آن را نقل نمود. مثلا اگر شما نشان دهید که آخرین تحقیقی که در باره کمّ و کیف موضوع مورد نظر شما انجام شده است مربوط به ده سال پیش است و آنگاه به تغییرات عمده ای که در طول این ده سال در جامعه مورد بررسی ایجاد شده است اشاره نمایید، خلاء اطلاعات روزآمد در باره آن موضوع را نشان داده اید. گاهی اوقات اطلاعات روشمند روزآمدی در باره موضوع وجود دارد، اما این اطلاعات روزآمد مربوط به جوامع آماری دیگری است. در اینجا باید ضمن اشاره به تحقیقات مزبور به تفاوتهای بنیادینی که بین جامعه مورد نظر ما و جوامع آماری مزبور وجود دارد اشاره نماییم. یکی دیگر از نشانه های خلاء دانشی در باره موضوع مورد بررسی استناد به تصمیمات و برنامه های متنوع و بعضا متضادی است که در ارتباط با موضوع مورد نظر اتخاذ می شود. تصمیمات مزبور نشانه اطلاعات ضدّ و نقیض در باره موضوع است.
4-چگونه می توان نشان داد که فقدان یا کمبود اطلاعات روشمند در باره موضوع، نشانه وجود مساله است؟ برای این مهم باید به پیامدهای منفی متعددی که حاصل اقدامات نامناسب در ارتباط با موضوع است اشاره کنیم. با این کار در حقیقت می خواهیم ثابت کنیم اگر اقدامی در ارتباط با موضوع انجام نشده است به دلیل فقدان یا ضعف اطلاعات لازم بوده است و یا اگر اقدامی در ارتباط با موضوع انجام شده است بر اطلاعات صحیح و روزآمد استوار نبوده است.
5-منظور از پیامدهای منفی چیست؟ بیان پیامدهای منفی بخش مهم بیان مساله است و می تواند توجه عمیق خواننده را نسبت به مساله بودن موضوع تحقیق جلب نماید. منظور از پیامدهای منفی، مجموعه زیانهای مالی، یا آسیبهای روانی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است که ناشی از فقدان یا کمبود اطلاعات روشمند در زمینه موضوع می باشد. می توان با یک تقسیم بندی ساده پیامدهای منفی را در چهار بعد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در سه سطح خرد (فردی)، میانه (سازمانی) و کلان (ملّی) دسته بندی کرد. گاه برخی پیامدهای منفی در طول یکدیگر قرار داشته و برخی از آنها برخی دیگر را تشدید می کنند، بیان روابط موجود در میان پدیده های منفی نیز می تواند ابعاد مساله آمیز موضوع را نشان دهد. این الگو می تواند ما را در بیان تفصیلی مساله یاری نماید. من اعتقاد دارم برای جلب توجه سریع و در عین حال عمیق خواننده نسبت به موضوع، بهتر است استدلال های خود در این زمینه را با برجسته کردن نوشته های خود یا به تصویر کشیدن آن در قالب دیاگرام نشان دهیم.
تذکر: نکته مهمی که در بیان پیامدهای منفی لازم است به آن اشاره نماییم ربط پیامدهای منفی مزبور به شرح وظایف و اهداف آن سازمانی است که می خواهیم تحقیق را برایش انجام دهیم. چه بسا پیامدهای منفی مربوط به یک مساله که وظیفه خنثی سازی آن مربوط به سازمانهای دیگر باشد. در حقیقت محقق باید به صورت مستند ربط مساله را با سازمانی که می خواهد تحقیق برای آن انجام شود نشان دهد.
6-پیامدهای منفی مربوط به مساله را از کجا تشخیص بدهیم؟ نوشتن این بخش به قدرت تجزیه و تحلیل شما بستگی دارد. به اینحال پیشنهاد می کنم با افرادی که در این زمینه تحقیق کرده اند و نیز با کسانی که در ارتباط با موضوع تحقیق مورد نظر شما شغلی دارند مصاحبه کنید. مخصوصا سازمانی که این درخواست انجام تحقیق در باره موضوع مورد نظر شما را دارد. یادتان باشد از قبل سوالاتتان را برای مصاحبه با این افراد آماده کنید. از آنها سوال کنید چرا این موضوع توجه آنها را به خودش جلب کرده است. از دیگران سوال کنید که به نظر شما چرا این موضوع برای فلان سازمان مهم شده است تا تحقیقی در باره اش انجام شود و سوالات مشابه.
7-چه وجهی از مساله مهمتر است؟ توصیف، تبیین، راهکارها یا ارزشیابی؟ من اعتقاد دارم مادام که توصیف دقیق و روشمندی از کمّ و کیف مساله وجود نداشته باشد پرداختن به تبیین و پاسخ گفتن به چرایی آن بیهوده است. لذا وجه توصیفی مساله از همه مهمتر است. بعد از توصیف، تبیین مساله اهمیت پیدا می کند. بدین معنا که چنانچه در جریان توصیف و بیان دقیق کمّ و کیف موضوع متوجه وجود مساله ای شدیم آنگاه باید یک پژوهش روشمند در زمینه علل پیدایش یا تشدید کننده مساله انجام دهیم. تا وقتی که علل و زمینه های ایجاد کننده یک مساله طی تحقیق روشمند به ما شناسانده نشود هرگونه تحقیقی در باره ارائه راهکار برای برطرف کردن مساله به مثابه آب در هاون کوبیدن است. تحقیق برنامه ای وقتی می تواند انجام شود که شناخت دقیقی در باره علل پیدایش مساله وجود داشته باشد. در وهله چهارم و آخر نوبت به تحقیق ارزشیابی می رسد که منوط به اجرای برنامه ای است مبتنی بر راهکارهای مستند به تحقیقات پیشین. البته گاهی اوقات ممکن است برنامه ای بدون استناد به تحقیقات و راهکارهای علمی اجرا شده باشد. در این حالت می توان به صرف انجام شدن یک برنامه، تحقیقی در زمینه ارزیابی اثربخشی آن برنامه انجام داد.
8-در توصیف مساله باید به چه سوالاتی بپردازیم؟ در توصیف مساله می توان به ابعاد مختلفی از مساله پرداخت که از آن جمله می توان به مقدار (کمّیت) مساله، چگونگی (کیفیت) مساله و زمان و مکان مساله اشاره نمود. این سوالات اگر به تفکیک متغیرهای زمینه ای دیگر ارائه شود می تواند بیانگر وسعت دامنه تحقیق نیز باشد.
9-در تبیین مساله چه سوالاتی اهمیت دارد؟ در تبیین مساله باید بین تحقیقات آکادمیک و تحقیقات کاربردی تمایز قائل شد. در تحقیق آکادمیک ممکن است هدف نظریه آزمایی باشد لذا سوالاتی مطرح می شود که به نظریه مورد نظر نزدیک باشد. اما در تحقیقات کاربردی هدف نظریه آزمایی نیست. لذا سوالات یا فرضیات مورد نظر باید حتّی الامکان به کاربرد نزدیک باشد. در طراحی سوالات تبیینی باید به متغیرهایی که برای سفارش دهنده پژوهش امکان دستکاری در آنها یا برنامه ریزی بر اساس آنها میسر باشد بپردازیم.
10-در پژوهش برنامه ای چه سوالاتی اهمیت دارد؟ در پژوهش برنامه ای نباید سوالات را به آنچه که باید انجام داد منحصر ساخت. محقق در پژوهش برنامه ای علاوه بر آنکه ماهیت اقداماتی که برای حل مساله لازم است انجام شود مشخص نماید، باید سوالات مهم دیگری را نیز پاسخ بدهد که مهمترین آنها عبارتند از : جامعه هدفی که قرار است تغییر بر روی آنها انجام شود چه ویژگیهایی دارد؟ کارگزاران تغییر یا کسانی که قرار است مجری برنامه باشند چه ویژگیهایی دارند و نیز باید داشته باشند؟ زمانها و مکانهای مناسب برای اجرای برنامه کدامند؟ هزینه مورد نیاز برای اجرای برنامه چه مقدار است و از کجا باید تامین شود؟
عالی بود سپاس